به ساعتت نگاهی بیانداز
نوشته شده توسط admin در دسته اخبار و اطلاعیه ها, دست نوشته ها و متون ادبی مختلف | بدون نظر
محبتت را می گذارند پای احتیاجت
صداقتت را می گذارند پای سادگیت
سکوتت را می گذارند پای نفهمیت
نگرانیت را می گذارند پای تنهاییت
و وفاداریت را پای بی کسیت
و آن قدر تکرار می کنند که خودت باورت می شود
که تنهایی و بی کس و محتاج آدم ها
آن قدر زود عوض می شوند T آن قدر زود که تو فرصت نمی کنی
به ساعتت نگاهی بیندازی و ببینی
چند دقیقه بین دوستی ها تا دشمنی ها فاصله افتاده است
ادامه مطلبوینگ زاگی
نوشته شده توسط admin در دسته دلتا بال ( وینگ دلتا ) بال مثلثی | بدون نظر
وینگ زاگی یکی از محبوب ترین تنه های دلتا شکل ( مثلثی )طراحی شده با چوب بالسا
در دنیای مدل است که نسخه های الکتریک ، موتور الکلی و حتی جت آن ساخته شده
و تست داده .
یادآوری:
هدایت بالهای دلتا برای مبتدیان و هنرجویان تازه مدل توصیه نمی شود .
نقشه برای ساخت با بالسا تهیه شده لیکن دوستانمان نمونه هایی از فوم برد ، یونولیت ،
آن را درست کرده و به پرواز درآورده اند .
نکته مهم و قابل توجه اینست که در نسخه الکتریکی ، دائما باتری و اسپید و موتور
تحت فشار استفاده هستند ( چون خاصیت برا ( لیفت ) کمی دارد ) لذا باید در انتخاب آمپراژ
باتری ، توان اسپید کنترل، ملخ و کیفیت موتور الکتریکی دقت لازم بعمل آید . همچنین فرستنده
شما امکان ترکیب الویتور و الوران ها را داشته باشد.
برای دریافت نقشه اینجا را کلیک کنید :——> (zagi (delta wing
اگر نرم افزار زیپ و یا اتوکد ندارید می توانید Rar zip ,dxf viewer را از بخش
نرم افزار دریافت کنید
http://rcdata.ir/wp-content/uploads/2012/07/dxfviewer.exe
http://rcdata.ir/wp-content/uploads/2012/01/wrar330.exe
برای دریافت اینجا را کلیک کنید :——> مرور گر فایلهای dxf
برای دریافت اینجا را کلیک کنید :——> wrar330
ادامه مطلبفرزند عزیزم
نوشته شده توسط admin در دسته دست نوشته ها و متون ادبی مختلف | بدون نظر
کویر گمشده من
نوشته شده توسط admin در دسته دست نوشته ها و متون ادبی مختلف | بدون نظر
کی میتوانم جام بوسه را بر لبانش جاری سازم.
تا کی،تا کی باید این دوری را تحمل کنم؟
من همانم که مایوسانه در کویر میرفت.
من همانم که تشنه سفر میکرد.
من همان جوان پیری هستم،که کوه به کوه،دشت به دشت،دیار ها را پشت سر میگذاشت و عشق گدایی میکرد.
هیچکس نبود.
هیچکس نبود که سبدی از لبخند بر من دهد.
هیچکس نبود که جرعه ای عطوفت بر من بنوشاند.
هیچکس نبود،حتی مشتی پند بر من تعارف کند.
دیوانه وار میرفتم،میگشتم،میچرخیدم.
به یاد دارم در کویر از حال رفته بودم.
عطر گلی مرا از خواب بیدار کرد.
تو بودی،نشسته بر بالینم.
بی هوس،نطلبیده،جرعه ای بر من نوشاندی.
دستی بر شانه ام زدی،خاک از دوشم روبیدی،یاعلی گفتی و به راه افتادی.
گفتم:این نطلبیده جرعه،مرادی دارد!
برگشتی،نگاهم کردی و با لبخندی پر از امید گفتی:
من مراد خویشتن گرفتم.تو مرادی برای خود بطلب.شاید این ره برایت به سرانجامی رسد.
زنده گشتم.دلم شورشی در بر داشت.روح و جسم به تکاپو افتاده بودند.
و سر انجام این ره به پایان رسید!
اری سرانجامی داشت.سرانجامش به تو ختم شد.
تازه فهمیدم تو هم کویرگمشده ای بودی همانند من.که سرانجامت به من ختم شد و من به تو.
ولی این سرانجام خود سر اغاز رهی دیگر خواهد بود.
تو در اوج بودی
نوشته شده توسط admin در دسته شعر آسمان | بدون نظر
تو در اوج بودی که به زمین افتادی
من تو را تا به اوج رسانیدم
اما تو خود افتادی !!!
افتادی و چیزی از تو نماند
ای کاش به دم افتاده بودی !
به سر افتادی و خون به دل ما شد
که باز تو کی در اوج بینیم
بار دیگر که خواهان خاکی
پیامی ده که بستری نرم بیاراییم.
این هم در سوگ کرش هواپیمای خانواده محترم حسینی
ادامه مطلب
آخرین دیدگاها