به ساعتت نگاهی بیانداز

محبتت را می گذارند پای احتیاجت

صداقتت را می گذارند پای سادگیت

سکوتت را می گذارند پای نفهمیت

نگرانیت را می گذارند پای تنهاییت

و وفاداریت را پای بی کسیت

و آن قدر تکرار می کنند که خودت باورت می شود

که تنهایی و بی کس و محتاج آدم ها

آن قدر زود عوض می شوند T  آن قدر زود که تو فرصت نمی کنی

به ساعتت نگاهی بیندازی و ببینی

چند دقیقه بین دوستی ها تا دشمنی ها فاصله افتاده است

ادامه مطلب

وینگ زاگی

 

 

 

 

 

 

 

وینگ زاگی یکی از محبوب ترین تنه های دلتا شکل  ( مثلثی )طراحی شده با چوب بالسا

در دنیای مدل است که نسخه های الکتریک ، موتور الکلی و حتی جت آن ساخته شده

و تست داده .

یادآوری:

هدایت بالهای دلتا برای مبتدیان و هنرجویان تازه مدل توصیه نمی شود .

نقشه برای ساخت با بالسا تهیه شده لیکن دوستانمان نمونه هایی از فوم برد ، یونولیت ،

آن را درست کرده و به پرواز درآورده اند .

نکته مهم و قابل توجه اینست که در نسخه الکتریکی ، دائما باتری و اسپید و موتور

تحت فشار استفاده هستند ( چون خاصیت برا ( لیفت ) کمی دارد ) لذا باید در انتخاب آمپراژ

باتری ، توان اسپید کنترل، ملخ و کیفیت موتور الکتریکی دقت لازم بعمل آید . همچنین فرستنده

شما امکان ترکیب الویتور و الوران ها را داشته باشد.

برای دریافت نقشه اینجا را کلیک کنید :——> (zagi (delta wing

 

 

 

 

 

اگر نرم افزار زیپ و یا اتوکد ندارید می توانید Rar zip   ,dxf viewer  را از بخش

نرم افزار دریافت  کنید

http://rcdata.ir/wp-content/uploads/2012/07/dxfviewer.exe

http://rcdata.ir/wp-content/uploads/2012/01/wrar330.exe

برای دریافت اینجا را کلیک کنید :——> مرور گر فایلهای dxf

برای دریافت اینجا را کلیک کنید :——> wrar330

ادامه مطلب

فرزند عزیزم

فرزند عزیزم
آن زمان که مرا پیر و از کار افتاده یافتی
اگرهنگام غذا خوردن ، لباس هایم را کثیف کردم و یا نتوانستم لباسهایم را بپوشم
اگرصحبت هایم تکراری و خسته کننده است
صبور باش و درکم کن
به یاد بیاور ، وقتی کوچک بودی ، مجبور می شدم روزی چند بار لباسهایت را عوض کنم
برای سرگرمی یا خواباندنت مجبور می شدم بارها و بارها داستانی را برایت تعریف کنم
وقتی نمی خواهم به حمام بروم ، مرا سرزنش نکن
وقتی بی خبر از پیشرفت ها و دنیای امروز ، سئوالاتی می کنم با تمسخر به من ننگر
وقتی برای ادای کلمات یا مطلبی ، حافظه ام یاری نمی کند ، فرصت بده وعصبانی نشو
وقتی پاهایم توان راه رفتن ندارند ، دستانت را به من بده … همانگونه که تو اولین قدم هایت را درکنار من برداشتی
زمانی که می گویم دیگر نمی خواهم زنده بمانم و می خواهم بمیرم ، عصبانی نشو … روزی خود می فهمی
ازاینکه در کنارت و مزاحم تو هستم ، خسته وعصبانی نشو
یاریم کن ، همانگونه که من یاریت کردم
کمک کن تا با نیرو و شکیبایی تو ، این راه را به پایان برسانم
فرزند دلبندم ، دوستت دارم
ادامه مطلب

کویر گمشده من

رمقی در وجود ندارم.کی میتوانم او را ببینم.

کی میتوانم جام بوسه را بر لبانش جاری سازم.

تا کی،تا کی باید این دوری را تحمل کنم؟

من همانم که مایوسانه در کویر میرفت.

من همانم که تشنه سفر میکرد.

من همان جوان پیری هستم،که کوه به کوه،دشت به دشت،دیار ها را پشت سر میگذاشت و عشق گدایی میکرد.

هیچکس نبود.

هیچکس نبود که سبدی از لبخند بر من دهد.

هیچکس نبود که جرعه ای عطوفت بر من بنوشاند.

هیچکس نبود،حتی مشتی پند بر من تعارف کند.

دیوانه وار میرفتم،میگشتم،میچرخیدم.

به یاد دارم در کویر از حال رفته بودم.

عطر گلی مرا از خواب بیدار کرد.

تو بودی،نشسته بر بالینم.

بی هوس،نطلبیده،جرعه ای بر من نوشاندی.

دستی بر شانه ام زدی،خاک از دوشم روبیدی،یاعلی گفتی و به راه افتادی.

گفتم:این نطلبیده جرعه،مرادی دارد!

برگشتی،نگاهم کردی و با لبخندی پر از امید گفتی:

من مراد خویشتن گرفتم.تو مرادی برای خود بطلب.شاید این ره برایت به سرانجامی رسد.

زنده گشتم.دلم شورشی در بر داشت.روح و جسم به تکاپو افتاده بودند.

و سر انجام این ره به پایان رسید!

اری سرانجامی داشت.سرانجامش به تو ختم شد.

تازه فهمیدم تو هم  کویرگمشده ای  بودی همانند من.که سرانجامت به من ختم شد و من به تو.

ولی این سرانجام خود سر اغاز رهی دیگر خواهد بود.

ادامه مطلب

تو در اوج بودی

تو در اوج بودی که به زمین افتادی
من تو را تا به اوج رسانیدم
اما تو خود افتادی !!!
افتادی و چیزی از تو نماند
ای کاش به دم افتاده بودی !
به سر افتادی و خون به دل ما شد
که باز تو کی در اوج بینیم
بار دیگر که خواهان خاکی
پیامی ده که بستری نرم بیاراییم.

 

این هم در سوگ کرش هواپیمای خانواده محترم حسینی

ادامه مطلب