کاتر جدیدی از شرکت اولفا
نوشته شده توسط admin در دسته اخبار و اطلاعیه ها | بدون نظر
این کاتر با مشخصه خاص خود زبانزد و با استقبال بسیاری از سوی کاربران همراه شده
این کاتر صرفا برگه اول را بریده و از صدمه به سایر برگه های زیرین خوداری میکند مشخصات آن را می توانید
در آدرس ذیل ببینید :
http://olfa.pl/uploads/files/cc10d23cdb82fc98c2dff8f46a0186c2ff6235de.pdf ادامه مطلبجعبه پرواز – flight box
نوشته شده توسط admin در دسته ساخت و تعمیرات, نقشه | بدون نظر
جعبه پرواز از ملحقات خوب برای مدلر هاست که متاسفانه امروزه کم رنگ شده و از سکه افتاده
البته کوچکی خودروها و ازدیاد طرفداران مدل الکتریک و … به این موضوع دامن زده .
لوازم و متعلقات یک جعبه پرواز معمولا عبارتند از :
پاور پنل
پمپ سوخت
باتری ۱۲ ولت
بالانسر و شارژر باتری
باطری چکر – استارتر
و …
معمولا بنا به سلیقه مدلر ها داخلش چند کشو برای لوازم فنی و یدکی می سازند و
در کنارش جایی برای مخزن سوخت همچنین در بعضی طراحی ها حتی برای رادیوی فرستنده
هم جایی در نظر می گیرند ، شاخک های یو شکل آن برای نگهداری و انجام تنظیمات و …
در کارگاه و سر زمین بوده و بسیار کارامد است .
برای دریافت یک نمونه نقشه ساخت می توانید اینجا را کلیک کنید : ———>Field Box Plan
ادامه مطلبگاهی برای خودم
نوشته شده توسط admin در دسته دست نوشته ها و متون ادبی مختلف | بدون نظر
ببرم بخوابانمش!
لحاف را بکشم رویش!
دست ببرم لای موهایش و نوازشش کنم!
حتی برایش لالایی بخوانم،
وسط گریه هایش بگویم:
غصه نخور خودم جان!
درست می شود!درست می شود!
اگر هم نشد به جهنم…
تمام می شود…
بالاخره تمام می شود…!!!
دل حکم کن
نوشته شده توسط admin در دسته دست نوشته ها و متون ادبی مختلف | بدون نظر
بار دیگر حکم کن ،اما نه بی دل !
با دلت ،
دل حکم کن !
حکمِ دل : هر که دل دارد بیندازد وسط ،
تا ما دلهایمان را رو کنیم .
دل که رویِ دل بیفتد ،
عشق حاکم میشود .
پس به حکمِ عشق ، بازی میکنیم .
این دلِ من !
رو بکن حالا دلت را !
دل نداری ؟!
بُر بزن اندیشه ات را .
حکم ِ لازم :
دل سپردن ، دل گرفتن ، هر دو لازم
به یاد پدر های رفته از خاک
نوشته شده توسط admin در دسته دست نوشته ها و متون ادبی مختلف | بدون نظر
یادم میاد بچه که بودم بعضی وقت ها با خواهرم یواشکی بابام رو نگاه می کردیم
ساعت ها با دست مشغول جمع کردن آشغال های ریزی بود که روی فرش ریخته شده بود…
من و خواهرم حسابی به این کارش می خندیدیم !چون می گفتیم چه کاریه ؟!
ما که هم جارو داریم هم جارو برقی !!! یه بار وقتی دیدی داریم بهش میخندیم
گفت خودتون یه روز میفهمید!!
چند روز پیش وقتی حسابی درگیری ذهنی داشتم
و به فکر بدبختی هام و راه حل بودم
یهو به خودم اومد دیدم دستم پر از ات اشغال های ریز گوشه ی فرشه
حالا سال ها از اون جریان میگذره و دیگه پدر نیست
که بخوام بهش بگم بالاخره فهمیدم چرا اون کارو میکنه!
قسم به نام نامی حضرت پدر که من هیچ نکردم در مقابل کرده هاش ،
خدایا منو ببخش
ادامه مطلب
آخرین دیدگاها