دوبار ه رگ زده ام

دوباره رگ زده ام تا پر از هوا بشوم

بریزم از بدنم بر زمین رها بشوم

دوباره آمده ام با تمام خون خودم

بدون دغدغه مغلوب ماجرا بشوم

چه ساده بر کف حمام جاری ام

تا چاه مرا فرو بکشاند که بی صدا بشوم

نمی گذارم از این خلسه خارجم بکنند

که باید از من انسانی ام جدا بشوم

نمی گذارم از این رد رو به نابودی

بساط گردش خونم کنند تا…بشوم

نشد که دیده شوم در جهانتان…

به درک به من نیامده همسایه ی شما بشوم

صدای همهمه ی مبهمی است در گوشم

صدای ولوله ی مادرم…”فدا بشوم”

به زور آمده اند از دریچه تا ببرند مرا

دوباره به جایی که مبتلا بشوم

رضا نیرو

468 ad

ارسال نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>